یلدا راهنجات- در شلوغی و تراکم ایستگاه مترو ناخودآگاه گوشهایم به حرفهای یکی از مسافران که خبر کسب جایزهای بینالمللی توسط یک عکاس ایرانی (مجید سعیدی) را به دوستش میداد، تیز میشود.
به این بهانه با این عکاس که تاکنون جوایز بسیاری را کسب کرده و نامزد جایزه معتبر بنیاد لوسی ماست، درباره عکاسی خبری گفتوگویی کردم. پیدا کردنش کار سختی نبود؛ کافی بود در اینترنت نامش را جستوجو کنم و از میان صفحات وب به وبسایتش مراجعه کرده و شماره تماسش را در ایران و افغانستان به دست آورم. مجید سعیدی به افغانستان کوچ کرده؛ سرزمینی که سنگفرشاش مینهای انفجاری است و با زبان دوربین با ما حرف میزند. سعیدی اخیرا با مجموعه عکس «قربانیان مینهای زمینی» ضمن کسب یکی از عناوین اصلی جایزه «عکاس بینالمللی سال ۲۰۱۱»بهعنوان یکی از فینالیستهای نهایی مسابقه معتبر هم شناخته شد.
شنیده بودم و خوانده بودم که قاطع است و جدی با روحیه ستیزه جو و منش استقلال طلب که باعث شده بود هیچ گاه وابسته به میز و صندلی نباشد .با وجود تردیدی که داشتم دل به دریا زدم و با او درخواستم را مطرح کردم تنها دلخوشیم این بود که می دانستم به تازه کارها بها میدهد .....خواه ناخواه تکه کلام ایشان بود که برای بیش تر تاکید از آن بهره می برد.مصاحبه با مجید سعیدی را در زیر می خوانید.
مصاحبه با مجید سعیدی را در زیر میخوانید.
شاخه ای از هنر است و همان طور که از نامش پیدا است بیان کننده و انتقال دهنده یک رویداد مصور خبری است؛ پدیده ای است جهانی و مشترک که مرزها را در می نوردد و و اقعیت هایی را که در کلام نمی گنجد ثبت می کند.
به اعتقاد برخی از اهالی فن، عکاسی خبری را نمی توان در چارچوب هنرها به شمار آورد؛ معرفی عکاسی خبری به عنوان یک هنر مستقل، با اشکال ها و ابهام هایی همراه است؛ زیرا هنر آفریده تفکر بشر است،حال آن که عکاس خبری چشم سوم انسانها است؛ هدف اصلی عکاسی خبری ثبت اتفاق ها و رویدادها به صورت واقعی است و عکاس مجاز نیست، عکس خبری و مستند را با ایده هنرمندانه ، در نظر گرفتن اهمیت کادربندی، انتخاب زاویه دید و لنز مناسب تغییر دهد. چون موجب سلب اعتماد مخاطبان عکس های خبری می شود؛ در نتیجه این تفکر یک هنرمند نمی تواند عکاس خبری باشد،
اما چیزی که هست یک عکس خبری باید صادق، آگاهی دهنده و جذاب باشد.
جایگاه عکاسی خبری در ایران و جهان را تشریح کنید؟
جایگاه عکاسی خبری ایران و جهان را باید جدا از یکدیگر بررسی کرد. برخلاف باورهای پیشین بسیاری از عکاسان ایرانی و خودم که عکاسی خبری ایران را رو به رشد ارزیابی میکردیم، هم اکنون این عقیده را ندارم.
چطور؟
متاسفانه عکاسی خبری ما در مقایسه با آنچه در مطبوعات و خبرگزاریهای جهان اتفاق میافتد، جایگاهی ندارد؛ برای مثال همان طور که روزنامههای ایران را نمیتوان با روزنامه نیویورکتایمز مقایسه کرد، نمیتوان عکاسی خبری ایران را با دنیا مقایسه کرد. هرچند گهگاه چهرههایی در میان عکاسان خبری ایرانی در سطح بینالملل مطرح شدند و میشوند و جوایزی کسب کردند و باز هم خواهند کرد، اما در مقایسه با عکاسی کشورهای دیگری همچون بنگلادش که کشور فقیر و عقبماندهای هم به شمار میرود، در نوع آموزش، نوع برخورد با سوژه و استفاده عکس در مطبوعات و خبرگزاریها، عکاسی خبری ایران جایگاه چشمگیری ندارد. عکاسی خبری در ایران حول محور چند روزنامه و خبرگزاری نهچندان حرفهای تعریف میشود و دایره رقابت و رشد عکاسان خبری کوچک است؛ در این فضا عکاسانی که با استانداردهای بینالمللی عکاسی حرفهای فاصله زیادی دارند، همدیگر را با اختصاص القاب پرطمطراق و عنوانهای دهان پرکن بزرگ میکنند؛ بدون اینکه معیارهایشان در این عرصه با معیارهای عکاسان حرفهای بینالمللی مطابقت داشته باشد؛ از همینرو است که عکاسان ایرانی در جهان نامی ندارند و شناختهشده نیستند. این عکاسان در عرصه کوچک عکاسی در داخل کشور، خود را بزرگ میبینند و در راهروهای خودبینیهایی که ایجاد کردهاند، رفت و آمد میکنند، در حالی که دنیای عکاسی خبری بزرگتر از این است. جالبتر آنکه، در هیچ کجای دنیا، برگزاری مسابقهها و جشنوارههای عکاسی به اندازه ایران نیست؛ آن هم مسابقههایی که ضعیف و فاقد اثرگذاری مثبت و ثمربخشی هستند. به بیان دیگر با برگزاری این مسابقهها سفرهای گسترده میشود که گروههای مختلفی از آن نفع میبرند؛ بدون اغراق میتوان گفت این فعالیتها یک نوع شیادی برای گردآوری مجموعههای عکس و کامل کردن آرشیو سازمانهای برگزارکننده جشنوارههای عکس است و در عین حال خیانت به حوزه عکاسی خبری و جوانان فعال در این عرصه به شمار میرود.
عوامل موفق نبودن عکاسی خبری ایران چیست؟
جدا از تواناییها و استعدادهای شخصی عکاسان، عکاسی خبری ایران در جهان به چند علت، حرفی برای گفتن ندارد؛ نخست اینکه عکس در دنیای امروز برای ملل مختلف با زبانهای خاص خودشان معنایی یکسان دارد و به عنوان یک زبان جهانی و مشترک مطرح است و در کشورهای توسعهیافته صاحبان رسانه و قدرت با آگاهی از توانایی ذهن در ثبت تصاویر و قابلیت بیشتر به خاطر سپردن اطلاعات بصری نسبت به کلمات، از عکس به عنوان یک رسانه مستقل و پویا به نحو شایسته استفاده میکنند و به نتایج غیرقابل مقایسهای با کشور ما که از آن بیبهره است، دست یافتهاند. چرا که در ایران عکس خبری نه تنها به عنوان یک رسانه مستقل و پویا شناخته نمیشود، حتی در مطبوعات و خبرگزاریهای ما نیز سرویس مستقل و پویای عکس به معنای واقعی و کاربرد حقیقی آن ایجاد نشده است؛ عموم رسانهها از تصاویر کپی شده از رسانههای دیگر استفاده میکنند. دوم اینکه عکاسی خبری صاحب جایگاه مطلوب، از مطبوعات توانمند و حرفهای سرچشمه میگیرد؛ حال آنکه در مطبوعات ما به علت عدم شناخت کافی و حرفهای از عکس، برخورد خوبی با عکس نمیشود. عامل دیگر، توجه بیش از حد صاحبان رسانهها به جریان انتقال پیام از طریق واژگان و نوشتار در چارچوب تیترها، لیدها، خبرها و گزارشهای جنجالی است که این امر موجب شده تا از اهمیت و نقش عکس خبری غفلت شود. غفلت از اهمیت نقش عکس و نگاه اقتصادی مدیران مطبوعات تا به آنجا رسیده است که به راحتی یک عکاس حرفهای را کنار میگذارند و عکاسانی با دستمزدهای پایینتر از حد واقعی را استخدام میکنند؛ گاه این نگاه اقتصادی تا آنجا پیش میرود که مطبوعات ما به استفاده از عکسهای مجانی آژانسهای عکس بسنده میکنند. علت دیگر موفق نبودن عکاسی خبری کشورمان این است که مخاطبان مطبوعات ما، مخاطبان حرفهای نیستند و تنها تیترهای جنجالی مجابشان میکند تا مطلبی را بخوانند. شاید برخی عکاسی مستند ما را صاحب جایگاه معرفی کنند که در این بخش هم با مشکلات چشمگیری روبهرو هستیم. عکاسی مستند شامل مجموعهای از عکسها است که آغاز تا پایان یک رویداد را روایت میکند و به نمایش میگذارد؛ در زمینه عکاسی مستند تنها به یک تک عکس یا دو عکس یا مجموعه عکسهای داستانی کاملا ناقص که در حد چند فریم خلاصه میشود؛ همچنین عکس مستند ما از نگاه، بینش بصری، خلاقیت و داستانی که باید در یک مجموعه باشد، بیبهره است؛ به این معنا که اگر عکسها کنار هم قرار بگیرند، بهطور قطع بیانکننده یک داستان خوب خبری و مستند نیستند. عکاسان ما فقط دانش، تک عکس گرفتن و عکس خوب گرفتن را دارند؛ عکاسی مستند قلب فتوژورنالیسم در جهان است، در حالیکه روزنامههای ما از ظرفیت چنین گزارشهایی به معنای واقعی و به جای آن استفاده نمیکنند.
در این میان مشکل عکاسان خبری چیست؟ دوربینهای خاص با لنزهای بزرگی که به چشم میآید، مشکلآفرین است؟
این تعبیر شما شاید ظاهری طنزآلود داشته باشد اما حقیقتی انکارنشدنی است؛ با توجه به پیشرفت تکنولوژی، در دنیای امروز که همه با یک موبایل عکاس هستند؛ نمیتوان دور حوادث سیم خاردار کشید. به طوریکه گاهی تنها عکس در دسترس از یک رویداد بزرگ، عکسی است که یک عکاس غیرحرفهای با موبایل شخصیاش گرفته و آن را از طریق شبکههای اجتماعی در شبکه جهانی اینترنت در دسترس مخاطبان قرار داده است که گاهی همین عکس در صفحه روزنامهها و خبرگزاریها جای میگیرد.
حال تفاوت میان یک عکاس حرفهای و عکاس غیرحرفهای چیست؟
از نگاه کلی میتوان گفت که در ورای یک عکس حرفهای تفکر و خلاقیت وجود دارد؛ درحالیکه عکاسان غیرحرفهای فقط به گرفتن عکس خوب فکر میکنند و به سایر جنبههای یک عکس توجهی ندارند، این در حالی است که یک عکاس حرفهای باید خالق و مولف باشد. انگیزه بسیاری از عکاسان جوان ایرانی، ماجراجویی، سفر و کسب شهرت است؛ این نگرش به عکاس و عکاسی ضربه میزند. بسیاری از عکاسان تنها برای آنکه عکاسان دیگر را تحت تاثیر قرار دهند و هنر خود را به رخ عکاسان دیگر بکشند، عکاسی میکنند و از نگاه بیننده غافل میشوند که این هم ضربه و آفتی برای عکاسی خبری است که مخاطب عکس را مد نظر قرار نمیدهد. از آنجایی که عکاسی امروز، نوعی زبان مشترک میان مردم جهان است، مثل هر زبان دیگری باید از قواعد و اسلوب ویژه خود پیروی کند؛ عکاسی بدون داشتن ایده، اندیشه و جهانبینی، همان عکاسی نیم قرن گذشته است.
بستر مناسب برای رشد عکاسی خبری ایران و قرار گرفتن آن در جایگاه بینالمللی، چگونه باید فراهم شود؟
عکاسان ایرانی باید یاد بگیرند که مولف باشند؛ یعنی صاحب نگاه و نگرش شوند و ثمره نگاهشان، یعنی عکس و محصولشان، حاصل تفکر و اندیشه باشد؛ باید بیاموزند که در صورت لزوم برای عکسشان توضیح و تفسیر بنویسند، باید بتوانند از منطق عکسی که گرفتهاند دفاع کنند و عکسشان را تعریف کنند؛ حتی بتوانند درباره عکس خود، حرف بزنند یا شعر بگویند. همان طور که گفته شد، با توسعه فناوریها، در نگاه کلی همه قادر به عکاسی هستند؛ اما عکاسی حرفهای زمانی به بار مینشیند که صاحب پشتوانه فکری و نگرشی شود؛ از این رو عکاسی خبری ما باید به سمت پرورش عکاسان مولف حرکت کند. عکاسی خبری پیشروترین و یکی از اثرگذارترین شاخههای عکاسی در ایران است؛ عکاس خوب باید بتواند ایدههای نوین و پروژههای تازه عکاسی تعریف کند؛ زمانی میتوان یک عکاس خبری را موفق و حرفهای خواند که برای عکاسی خود صاحب سبک، ایده و داستان شود؛ به نظر من یک عکاس باید توانایی نوشتن، توضیح و تفسیر عکس خود را داشته باشد تا بتوان او را یک عکاس مولف نامید. یکی از عکاسان خوب ایرانی که خدمات ارزندهای به عکاسی خبری و مستند کشورمان کرده است، اسماعیل عباسی است. وی کتابها و متون به روز و ارزشمندی را در حوزه عکاسی جهان، به زبان پارسی ترجمه و تالیف کرده است؛ به بیان دیگر خوراک آموزشی و دانشافزاری در حوزه عکس را بهصورت لقمه آماده برای عکاسان ایرانی تهیه و تدوین کرده است.
مطبوعات ایرانی باید به سمت حرفهای شدن حرکت کنند و به عکس بهای بیشتری بدهند؛ قانون کپیرایت در حوزه عکس هم باید با حساسیت رعایت شود.
چطور شد به عکاسی علاقهمند شدید؛ آیا در این راه کسی هم مشوق و الگوی شما بود؟ در آن زمان با چه دوربینهایی عکاسی میکردید؟
احساس میکنم؛ عکاسی یک استعداد خدادادی در من بوده است؛ البته ممکن است در مرحلهای از زندگی، کسی انسان را به انجام کاری ترغیب و هدایت کند، اما اگر علاقه و استعداد نباشد، این هدایت، جهت دهی به بیراهه است. در ایام نوجوانی شاید حدود 14سالگیام بود که استعداد خود را شناختم و به عکاسی علاقهمند شدم؛ به ویژه عکاسی مستند؛ کار خود را با یک دوربین زنیت آغاز کردم.
چطور شد سر از مطبوعات درآوردید؟
به طور معمول در ایران عکاسان وقتی کارشان را آغاز میکنند، به مطبوعات گرایش پیدا میکنند؛ برای من هم مسیر همین بود؛ برای رشد خود خواهناخواه باید جذب مطبوعات میشدم، چون کاربرد عکس خبری و مستند در مطبوعات است و نه در جای دیگر.
نخستین عکسی را که گرفتید به خاطر دارید؟ چه تصویری را قاب بستید؟ چه زمانی؟ کجا؟ و چگونه؟
اولین عکسهایم از مرغداری پدرم بود؛ به دلیل علاقهام به عکاسی و با وجود دانش و تجربه کمی که داشتم، در مسابقههای عکاسی شرکت کردم و یکی از عکسهایی که از مرغداری گرفته بودم، برنده جایزه شد و این نخستین تجربه شیرین من از عکاسی بود.
زمانی که به عنوان یک عکاس، کار خود را در مطبوعات آغاز کردید، عکس در مطبوعات چه جایگاهی داشت؟
فضای روزنامهها در برخورد با عکاسی خبری و مکانیسم ارزشگذاری آنها بر عکس چگونه بود؟
در آن سالها، نگاه روزنامهها به عکس و عکاسی خبری کاملا سطحی و سلیقهای بود؛ دبیران و سردبیرهای مطبوعات بدون اینکه دانش کافی در زمینه شناخت و انتخاب عکس و ویرایش آن داشته باشند، عکسها را با نگاهی سطحی و با سادهترین شکل انتخاب میکردند و در صفحه نخست روزنامهها قرار میدادند. حتی اصول مقدماتی در انتخاب عکس در صفحهها رعایت نمیشد؛ در این شرایط به نگاه خواننده و سلیقه مخاطب اهمیت داده نمیشد و این توهینی به شعور و درک مخاطبان به شمار میآید؛ هرچند که در گذشته جمعیت مخاطبان حرفهای در قیاس با امروز بسیار کمتر بودند، اما صاحبان رسانهها در بخش عکس، به نگاه همان جمعیت کم هم توجه نمیکردند. از نگاه دبیران و سردبیران مطبوعات، عکس و عکاسان خبری در سطح پایین و جایگاه دونتری در قیاس با دیگر اعضای یک تحریریه قرار داشتند؛ در حوزه عکس مطبوعات، همه چیز از پیشتعریف و مشخصشده بود و استفاده از عکس در صفحهها فاقد جنبههای شناختی و معرفتی بود. عکاسی خبری جایگاه خفیف و نازلی داشت؛ به این معنا که عکس اهمیت خاصی نداشت، به طوری که اگر در صفحهآرایی روزنامه، حجم اخبار زیاد بود و فضا کم میآمد، عکسها فدای مطلب میشدند و با برداشتن یا حتی بریدن آنها، مطالب را در صفحه جای میدادند؛ از سوی دیگر به علت خودسانسوری که رسانهها دچار آن بودند، از همان آغاز، از قرار دادن عکسهای جنجالی در صفحهها با حساسیت زیادی جلوگیری میشد. یکی از آفتهای مهم عکس خبری در آن سالها، استفاده از عکسهای تزیینی و بدون ارتباط با متون نوشتاری بود؛ همچنین استفاده از عکس بدون اجازه و اطلاع عکاس هم از دیگر آسیبهای عکس خبری بود که خوشبختانه امروز کمتر شاهد آن هستیم.
در آن زمان که مکانیسم ارزشگذاری عکس در روزنامه سطحی و سلیقهای بود، دوربین شما چه چیز را جستوجو میکرد که نظر مخاطب را به طرف تصویر جلب کند؟
بالاخره هر عکاسی تلاش میکند عکسهایی که میگیرد، نظر مخاطبان را جلب کند؛ همواره عکاسی که در یک رسانه کار میکند، افزون بر خواستههای خود، سوژههایی را جستوجو میکند که نیازهای رسانهاش را تامین کند. از آنجا که میتوان عکاسی خبری را یکی از صادقانهترین هنرهای جهان به شمار آورد، همچنین با توجه به اینکه عکاسان خبری چشم سوم مردم هستند، از آغاز فعالیتم در رشته عکاسی، تلاش میکردم حقیقت را چه تلخ و چه شیرین ثبت کنم و به این روش، اعتقاد داشتم؛ چون عکس باورپذیر است و در آن واقعگرایی وجود دارد.
آینده فتوژورنالیسم را چگونه ارزیابی میکنید؟
عکاسی خبری در جهان کنونی وضعیت پیچیدهای دارد و به کرات با بسته شدن مجله لایف، روند دیجیتالیزم، آمدن اینترنت و موبایل عکاسان، مرگ عکاسی خبری پیشبینی شد؛ اتفاقی که تا به امروز و تا سالیان سال هم صورت نخواهد گرفت.
مجهز شدن دوربینهای عکاسان خبری به ضبط صدا و تصویر این فرصت را به عکاسان خبری داد تا گامی جلوتر از روزنامهنگاران حرکت کنند و اگر تا دیروز در بستر مطبوعات قد کشیده بودند حالا تبدیل به یک پای ثابت و کار خبری مستقل شدهاند. در آینده و با ظهور تکنولوژیهای جدید ما بازهم شاهد تغییرات و تحولات بسیار عظیم در این حرفه خواهیم بود؛ در حال حاضر عکاسی در حال تغییر پوسته و تغییر چهره است.
ارزیابی شما از روند دیجیتالی شدن و اینترنت چیست؟
درجامعه امروز دسترسی به شبکه جهانی اینترنت و پدیده دیجیتالیزم جزو لاینفک حوزه ارتباطات و لازمه زندگی امروز و نیاز جامعه به حساب میآیند.
ورود تکنولوژیهای پیشرفته یک تحول در زمینه عکاسی خبری است. بسیاری از عکاسان پدیده دیجیتالیزم را آفتی برای عکاسی میدانند اما من احساس میکنم نباید با تعصب جلوی این تکنولوژی ایستاد. این پدیده مثل هر پدیده دیگری هم مزایایی دارد و هم معایبی. از طرفی به سبب سرعت در مخابره عکسها بر تکامل عکاسی خبری اثری مثبت داشته است اما از جهتی دیگر تفکر را از عکاسان ما گرفته و کیفیت عکسها را پایین آورده است. شبکه جهانی اینترنت پیکان دو طرفهای است که یک سوی آن به طرف مردم و کاربر است و سوی دیگر آن جهان پیرامون وی میباشد که تمامی رسانهها اعم از روزنامه، مجله، رادیو، تلویزیون، موسیقی، عکس و... را در خود جای داده است. در جوامعی که با زمان پیش میروند، بیشتر وقت و زندگی افراد در دنیای مجازی میگذرد. از آنجایی که کار خبر در گرو زمان است، اینترنت این فرصت را به ما میدهد که اخبار و عکسهای خبری را در کوتاهترین زمان در اختیار کاربر قرار دهیم. قابل تامل اینکه عکسهایی که به سبب ملاحظات یا سانسور اجازه چاپ در مطبوعات را پیدا نمیکنند به راحتی در شبکه جهانی در دسترس عموم قرار میگیرند.که خواهناخواه به عکاسی خبری کمک میکند. اما نگاهی کوتاه به پدیده اینترنت در ایران نشان میدهد که در دسترس بودن عکس به واسطه نگاه اقتصادی مدیران مطبوعات و رعایت نکردن قانون
کپی رایت لطمهای است بر عکاسی خبری ما.
کار خود را با مطبوعات جهانی از چه زمانی آغاز کردید؟ همچنین چه اتفاقی افتاد که در آژانس گتی ایمجیز آمریکا مشغول به کار شدی؟
زماناش را بهطور دقیق به خاطر ندارم، اما پیش از حادثه دلخراش زلزله بم، جسته و گریخته با مطبوعات خارجی کار میکردم؛ همکاری من با گتی ایمیجز پس از زلزله بم آغاز شد؛ وقتی کادر خبرگزاری فارس تغییر کرد، من هم از آنجا استعفا دادم؛ پس از فارس به صورت جدی با رسانههای داخلی که دچار روزمرگی و ضعف بودند، کار نکردم و به علت مشکلاتی که برایم ایجاد شد، از ایران رفتم.
در تجربههای کاری و عکاسیهایی که در مناطق جنگی و کشورهایی همچون افغانستان داشتهاید، آیا تاکنون با خطر مرگ روبهرو شدهاید؟
وقتی عکاس خبری، کار خود را بهطور جدی دنبال کند و لحظه به لحظه به دنبال ثبت وقایع باشد، بهطور طبیعی در معرض همان خطرهایی قرار میگیرد که در محیط خبری و در فضای سوژه عکس، به صورت واقعی وجود دارد.
نظرت درباره شهرت و موفقیت چیست؟
سه چیز وسوسهانگیز همیشه در انسانها بوده است: شهرت، قدرت و ثروت. هنرمندان در وهله اول طالب شهرت، سپس ثروت و قدرت هستند؛ بخشی از مقوله هنر با شهرت آمیخته است و هرکس بگوید برای دل خودم هنر را دنبال میکنم و شهرت را دوست ندارم، دروغ میگوید؛ اما مقیاس آن کم و زیاد دارد. خواهناخواه همیشه بعضی از هنرمندان روی خط اخبار و رسانهها هستند و برخی دیگر خارج از دایره شهرت رسانهای قرار دارند که این مقیاس خوبی برای ارزیابی توان یک هنرمند نیست؛ چون هستند هنرمندانی که شاید هنر آنها والاتر از بقیه باشد، اما نامی از آنان نمیشنویم یا خیلی کم درباره آنها میشنویم.
عکاسی هم تدریس میکنید؟
زمانی که ایران بودم، چند بار در موقعیت تدریس قرار گرفتم، اما فکر میکنم هنوز برای من زود است که مدرس عکاسی شوم؛ زمانی میتوانم تدریس کنم که صاحب سبک شخصی شده باشم. رسیدن به این مرحله مستلزم آن است که سالهای سال عکاسی حرفهای کنم تا برسم به سبکی که برای دیگران تازگی داشته باشد. متاسفانه هماکنون عموم افرادی که در جایگاه مدرس عکاسی در حال فعالیت هستند، کمتر عکاسی کردهاند؛ یعنی فقط به صورت نظری و تئوریک درس عکاسی خواندهاند و آنچه تدریس میکنند در چارچوبی خشک و نظری است که موجب انحراف مقوله عکاسی و هنر میشود. البته گاهی به علت نیاز مالی در افغانستان آموزش میدهم؛ یک دوره کوتاه در یک دانشگاه آمریکایی به عنوان استاد میهمان و یک دوره سه ماهه هم از سوی سازمان ملل متحد برای آموزش عکاسی خبری به جوانان افغان مشغول خواهم بود.
برای مطالعه عکس و درک مفاهیم نهفته در آن، چه توصیههایی دارید؟
بهترین راه برای افزایش سواد بصری و درک بهتر پیدا کردن از عکس، دیدن عکس است؛ عکس دیدن نوعی کلاس دانشگاه است، حتی برای من که 22سال است عکاسی میکنم.
عکس دیدن یکی از بزرگترین درسهایی است که من همواره در حال خواندن آن هستم؛ بهطور معمول 2 تا 3 ساعت در روز عکس میبینم؛ عکسهای بزرگان عکاسی، جوانان و همچنین همدورهایهای خودم را دنبال میکنم.
عکس دیدن بهترین راه برای بهتر فهمیدن عکس و لذت بردن از آن است، پس تا میتوانید عکس ببینید و بر روی آن تخیل کنید؛ تخیل بزرگترین تمرین یک هنرمند در هر زمینه هنری است.
برای یک عکاس جوان که وسوسه جهانی شدن دارد، چه توصیهای دارید ؟
من هنوزم خودم جوان هستم، ولی برای جوانتر از خودم میگویم؛ عکاسی کار آسانی نیست. در زمینه عکاسی مطالعه کنید مطالعه و تئوری مفید است؛ عکاسی در اثر تجربه، کوشش و مطالعه و خلاقیت به دست میآید، اما عکاس از راه عکس گرفتن عکاس میشود، پس تا میتوانید عکس بگیرید و عکس بگیرید.
هر روز کار کنید، حتی بدون دریافت پول! کار کنید، کار کنید، بانظم کار کنید؛ برای خودتان، نه برای جوایز، به خاطر عشق به عکاسی، عکس بگیرید، به خاطر علاقهتان به این کار، به خاطر آن که جایزه اصلی این است که توانستهاید، به این حرفه وارد شوید و آن را ادامه دهید. جوایز دیگری همچون شهرت، پول و ... خیلی کم، مقطعی و زودگذر هستند.
از عکاسان بزرگ عکس ببینند، ولی کپی نکنید؛ این را بدانید زاویه دید هر عکاس با دیگری متفاوت است؛ پس سعی نکنید عکسهایتان شبیه آنها شود. متأسفانه بسیاری از جوانان و حتی عکاسان مطرح ما در هر دوره کاری خود از مجموعههای عکاسان دیگر کپی میکنند؛ به مرور نگاه عکاسان دیگر کلید کارشان میشود؛ پس دست و پا نزنید که پایتان را جایی بگذارید که قبلا دیگران گذاشتهاند.
پیش از این که عکاس شوید، باید تحمل پذیرفتن نقد (سازنده) را داشته باشید؛ با ایده و تفکر عکاسی کنید؛ توصیه میکنم برای خودتان یک پروژه شخصی داشته باشید؛ شاید این پروژهها سالها طول بکشد، اما یاد میگیرید چطور پروژه شخصی را عکاسی کنید؛ به کسانی که از آنان عکاسی میکنید، از بالا نگاه نکنید، به آنها احترام بگذارید؛ عاشق عکاسی باشید و عاشقانه کار کنید، جهان خودش سراغ شما میآید، همین! .
منبع: روزنامه شرق
نظر دهید